در کتابهای مهدویت، درباره نشانه های ظهور خوانده بودم که یکی از آنها "قتل نَفْس زکیه بین رکن و مقام" است.
امسال در صحن مسجد الحرام جنایت شد. در صحرای منا جنایت شد. دلها سوخت، جگرها تافته شد. چشمها خونبار باریدند.
ساعتها نَفْسهای زکیه، شماره شماره از بدنهای پاک خارج میشدند، به امید نجات یافتن، اما نجات نیافتند. هر نَفَس داغتر از نَفَس قبل سینه را ترک میکرد به امید بازگشتی تازه تر اما ناامید شد.
جانهای پاک، نَفْسهای زکیه از صحن مسجد الحرام و از صحرای تفتیده منا به سوی یگانه معشوقشان پرکشیدند....
همه قلبها از رفتن مظلومانه این نفسهای زکیه و پاک مالامال درد شد. جگرها تافته شد. چشمها خونبار باریدند.
اما از همه تلخ تر و جانکاه تر این است که او نیامد... و ما مضطر تر از قبل در انتظار اوییم.
البته که او خواهد آمد...
او خواهد آمد زیرا در کنار جنایات آمریکا و کودک کشی های اسرائیل و جنگهای خونین آل خلیفه و آل سقوط
در کنار جلادیهای داعش و طالبان و دیگر جانیان در نقطه نقطه جهان اسلام
اکنون این شیاطین انسی پا را فراتر نهاده، نقاب از چهره برگرفته اند تا همگان دندانهای به خون آغشته شان را بر گردن مهاجران الی الله در محل خانه امن الهی ببینند.
او خواهد آمد و آمدنش نزدیک است چرا که ما مضطر و بی قرار تر از ثانیه های پیش هستیم.
أَمَّنْ یُجیبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ وَ یَکْشِفُ السُّوءَ